مقدمه:

جهانگردى، سیر و سفر، مطالعه‏ طبیعت و گردش ‏هاى هدفدار، یک وظیفه و ارزش است، ردش در طبیعت، مى‏ تواند انسان را به فکر وادارد
 
 مطالعه‏ دقیق در آفرینش، شک و تردید خود را بر طرف کرده و خدا را بهتر مى ‏توانیم بشناسیم
 
مقام معظم رهبری می فرماییند نکته‌ای بلیغ در قرآن است که ما را به فکر می‌اندازد. قرآن به ما می‌گوید: نگاه کنید و از گذشته‌ی تاریخ، درس بگیرید حال ممکن است.
 
 بعضی بنشینند و فلسفه‌بافی کنند که «گذشته، برای امروز نمی‌تواند سر مشق باشد.» شنیده‌ام که از این حرفها می‌زنند و البته، برف، انبار می‌کنند!
 
 به خیال خودشان، می‌خواهند با شیوه‌های فلسفی، مسائلی را مطرح کنند. کاری به کار آنها نداریم. قرآن‌که صادق مصدِّق است، ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می‌کند.
 
عبرت گرفتن از تاریخ، یعنی همین نگرانی‌ای که الان عرض کردم. چون در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است.
 

منظور از عبارت (قُل سِیرُوا فِی الْأَرْضِ) در قرآن کریم چیست‌؟

منظور قرآن از گردش و مسافرت در زمین چیست؟ 
مقصود از "سیروا = امر به سیر کردن"، همان "گردش نمودن" است که معمولا با همین بدن مادی انجام می‌پذیرد، مانند رفتن از جایی به جایی دیگر.
 
اما، مقصود خداوند متعال از امر به «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ – در زمین گردش کنید»، صرفاً "سفر" به هر شکل و دلیل و برای هر نتیجه‌ای نمی‌باشد، بلکه هدف بصیرت، رشد و کمال می‌باشد.
 
چه بسا عده‌ای برای انجام معاملات تجاری، دائم در سفر باشند و چه بسا عده‌ای برای دیدن مناظر طبیعی و یا آثار تاریخی، به سفرهای متعددی بروند .
 

مقصود از سفر:

و هدف و مقصود از «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ» برای آنان محقق نگردد. از این رو می‌فرماید که اولاً مقصود من از این سفر، صرفاً حرکت دادن بدن و جابجایی آن از یک نقطه به یک نقطه دیگر نمی‌باشد، .
 
بلکه سفر باید منظور از عبارت (قُل سِیرُوا فِی الْأَرْضِ) در قرآن کریم چیست‌؟ و ما کجا را باید بنگریم و به چه چیزی توجه کنیم؟
 
منظور از عبارت (قُل سِیرُوا فِی الْأَرْضِ) در قرآن کریم چیست‌؟ و ما کجا را باید بنگریم و به چه چیزی توجه کنیم؟
 
 مقصود از "سیروا = امر به سیر کردن"، همان "گردش نمودن" است که معمولا با همین بدن مادی انجام می‌پذیرد، مانند رفتن از جایی به جایی دیگر.
 

مقصود خداوند از مسافرت

اما، مقصود خداوند متعال از امر به «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ – در زمین گردش کنید»، صرفاً "سفر" به هر شکل و دلیل و برای هر نتیجه‌ای نمی‌باشد،
 
بلکه هدف بصیرت، رشد و کمال می‌باشد. چه بسا عده‌ای برای انجام معاملات تجاری، دائم در سفر باشند .
 
و چه بسا عده‌ای برای دیدن مناظر طبیعی و یا آثار تاریخی، به سفرهای متعددی بروند و هدف و مقصود از «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ» برای آنان محقق نگردد.
 

عبرت از عاقبت پیشینیان

مطلوبیت سیر و سیاحت در زمین، برای عبرت‌ گیری از سرنوشت پیشینیان:
• قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عـقبة الذین من قبل..[۱] بگو: در روى این زمین سیر کنید، پس بنگرید.
 
 که سرانجام کسانى که پیش از شما بودند (از طاغیان و ستم‌پیشگان و ثروت‌اندوزان) چگونه بود!»
 
• «او لم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عـقبة الذین من قبلهم..[۲] و آیا در روى زمین سیر نکردند تا بنگرند که سرانجام کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟
 
در حالى که آنان نیرومندتر از اینها بودند؛ و هرگز خدا چنین نبوده که چیزى او را در آسمان‌ها و در این زمین درمانده کند، چرا که همواره او دانا و تواناست.»
 
• «او لم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عـقبة الذین کانوا من قبلهم..[۳]و آیا آنها در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت کار کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بوده؟
 
 آنها از اینان از نظر نیرو (ى انسانى و مالى) و آثار وجودى در روى زمین (مانند قلعه‌ها، شهرها و بناها) بیشتر و قوى‌تر بودند، پس خدا آنها را به کیفر گناهان‌شان مؤاخذه کرد و براى آنها نگهدارنده‌اى از (عذاب) خدا نبود.»
 
• «افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عـقبة الذین من قبلهم..[۴]پس آیا در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟
 
کسانى که از اینان بیشتر و نیرومندتر و داراى آثار وجودى بیشتر در روى زمین (از قبیل قصرها، بناها، نهرها، سدها و باغات) بودند، اما آنچه به دست مى‌آوردند (عذاب الهى را) از آنان دفع نکرد.»
  
•«افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عـقبة الذین من قبلهم..[۵]پس آیا آنان در روى زمین سیر نکردند تا بنگرند که عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟!
 
خداوند آنچه را داشتند (از نفوس و عائله و اموال) هلاک نمود و (البته) براى این کافران نیز امثال این عاقبت‌ها و عقوبت‌ها خواهد بود.»
 
•«او لم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عـقبة الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوة واثاروا الارض وعمروها اکثر مما عمروها وجاءتهم رسلهم بالبینـت فما کان الله لیظلمهم ولـکن کانوا انفسهم یظلمون[۶]
 
و آیا در روى زمین سیر نکردند تا بنگرند که عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟ آنها که نیرومندتر از اینان بودند و زمین را (براى زراعت و نهال و غیره) شخم زدند .
 
و بیش از آنکه اینان آباد کنند آباد کردند، و پیامبران‌شان دلائل روشنى (از توحید و رسالت و معاد) براى آنها آوردند (لکن به کیفر انکار و تکذیب هلاک شدند)، پس خدا بر آن نبود که به آنها ستم کند و لکن خودشان به نفس خود ستم مى‌کردند.»
 

عبرت‌گیری از سرنوشت مکذبان

مطلوبیت سیر و سیاحت در زمین، برای عبرت‌گیری از سرنوشت تکذیب‌ کنندگان:• «قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عـقبة المکذبین[۷]
 
ا لبته پیش از شما حوادثى (مانند هلاکت‌هاى دسته‌جمعى) طبق سنّت الهی گذشته است، پس در روى زمین بگردید و بنگرید که عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود»
 
• «قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عـقبة المکذبین[۸]بگو: در (روى) زمین بگردید، سپس بنگرید که عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است‌»
 
• «.افلم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عـقبة الذین من قبلهم..[۹]و پیش از تو (براى هدایت جامعه انسانى) نفرستادیم .
 
مگر مردانى را از اهل شهرها و روستاها (نه فرشتگان و نه زنان و نه صحرانشینان را) که به آنها وحی مى‌کردیم.
 
پس آیا اینان در روى زمین سیر نکرده‌اند تا بنگرند که عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه شد؟! و البته خانه آخرت براى کسانى که پروا پیشه داشته‌اند بهتر است، آیا نمى‌اندیشید؟!»
 
« فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عـقبة المکذبین[۱۰]و البته ما در میان هر امتى فرستاده‌اى برانگیختیم که خدا را عبادت کنید.
 
 و از طاغوت (شیطانی و انسانی) دورى جویید، پس خداوند برخى از آنها را (که اصول دعوت را پذیرفتند به مراحل کمال) هدایت کرد و بر برخى از آنها (که دعوت را رد کردند) .
 
ضلالت و گمراهى حتمى شد. پس در روى زمین بگردید و بنگرید که عاقبت تکذیب‌کنندگان چگونه بود!»
 

عبرت‌ از سرنوشت مجرمان

مطلوبیت سیر و سیاحت در زمین، برای عبرت‌گیری از سرنوشت مجرمان:• «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عـقبة المجرمین[۱۱]بگو: در روى زمین سیر کنید، پس بنگرید که عاقبت گنهکاران چگونه شد!»
 

مسافرت و بیداری دل‌ها

مطلوبیت سیر و سیاحت در زمین، برای بیداری دل‌ها: • «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او ءاذان یسمعون بها فانها لا تعمی الابصـر ولـکن تعمی القلوب التی فی الصدور[۱۲]آ
 
یا در (روى) این زمین سیر نکرده‌اند تا براى آنها دل‌هایى پیدا شود که بدان بیندیشند یا گوش‌ه‌ایى که بدان بشنوند؟! زیرا در حقیقت چشم‌هاى ظاهر کور نمى‌شود و لکن دل‌هایى که در میان سینه‌هاست کور مى‌گردد.»
 
در این آیه خداوند متعال مى‌گوید: آیا آنها سیر در زمین نکردند تا دل‌هایى داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند؟
 
یا گوشه‌اى شنوایى که نداى حق را بشنوند. آرى ویرانه‌هاى کاخ‌هاى ستمگران و مساکن ویران شده جباران و دنیا پرستان که روزى در اوج قدرت مى‌زیستند، .
 
هر یک در عین خاموشى هزار زبان دارند و با هر زبانى هزاران نکته مى‌گویند. این ویرانه‌ها، کتاب‌هاى گویا و زنده‌اى است از سرگذشت این اقوام، از نتائج اعمال و رفتارشان و از برنامه‌هاى ننگین و کیفر شوم‌شان.
 
این زمین‌هاى خاموش، و آثارى که در این ویرانه‌ها به چشم مى‌خورد، چنان نغمه‌هاى شورانگیزى در جان انسان مى‌دمند که گاه مطالعه یکى از آنها به اندازه مطالعه یک کتاب قطور به انسان درس مى‌دهد، .
 
و با توجه به تکرار تاریخ که اصل اساسى زندگى انسان‌ها است آینده را در برابرش مجسم مى‌کنند آرى مطالعه آثار گذشتگان گوش را شنوا، چشم را بینا مى‌سازد.
 
 به همین دلیل در بسیارى از آیات قرآن، دستور جهانگردی داده شده است، اما جهانگردى الهى و اخلاقى که دل عبرت بین از دیده بیرون آید.
 
 و ایوان مدائن و قصرهاى فراعنه را آئینه عبرت بداند، گاهى از راه دجله سرى به مدائن زند و گاه سیلابى از اشک همچون دجله بر خاک مدائن جارى سازد.
 
 از دندانه‌هاى قصرهاى ویران شده شاهان جبار پندهایى نو نو بشنود، و از درون این ذرات خاک این نغمه را به گوش جان دریابد که گامى دو سه بر، ما نه، اشکى دو سه هم بفشان!.
 
سپس براى اینکه حقیقت این سخن آشکارتر گردد، قرآن مى‌گوید: چه بسیارند کسانى که ظاهرا چشم بینا و گوش شنوا دارند اما در واقع کوران و کرانند،
 
چرا که چشم‌هاى ظاهر نابینا نمى‌شود، بلکه دل‌هایى که در سینه‌ها جاى دارد، بینایى را از دست مى‌دهد. در حقیقت آنها که چشم ظاهرى خویش را از دست مى‌دهند، .
 
کور و نابینا نیستند و گاه روشن‌دلانى هستند از همه آگاه‌تر، نابینایان واقعى کسانى هستند که چشم قلب‌شان کور شده و حقیقت را درک نمى‌کنند!.
 
لذا در روایتى از پیامبر اسلام مى‌خوانیم‌؛ «شر العمى، عمى القلب: بدترین نابینایى نابینایى دل است!»و «اعمى العمى عمى القلب: نابینایى‌ترین نابینایى‌ها نابینایى دل است».[۱۳]
 
مسافرت و درک معاد
مطلوبیت سیر و سیاحت در زمین، برای درک چگونگی ایجاد مخلوقات و معاد:• «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدا الخلق ثم الله ینشئ النشاة الاخرة ان الله علی کل شیء قدیر[۱۴]
 
بگو: در روى این زمین سیر کنید، پس بنگرید که چگونه آفریدگان را ایجاد کرده، سپس خداوند عالمى دیگر را احداث خواهد کرد. حقّا که خدا بر همه چیز تواناست.»
 
واژه نشئه در اصل به معنى ایجاد و تربیت چیزى است و گاه از دنیا به نشئه اولى و از قیامت به نشئه آخرت تعبیر مى‌شود.[۱۵]
 
در این آیه خداوند متعال مردم را به سیر آفاقى در مساله معاد دعوت مى‌کند؛ مى‌فرماید: بگو بروید و در روى زمین سیر کنید، .
 
انواع موجودات زنده را ببینید اقوام و جمعیت‌هاى گوناگون را با ویژگی‌هایشان ملاحظه کنید و بنگرید خداوند آفرینش نخستین آنها را چگونه ایجاد کرده است؟
 
 سپس همان خداوندى که قدرت بر ایجاد این همه موجودات رنگارنگ و اقوام مختلف دارد، نشاة آخرت را ایجاد مى‌کند (ثُمَّ اللَّهُ ینْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ).
 
چرا که او با خلقت نخستین، قدرتش را بر همگان ثابت کرده است، آرى خداوند بر هر چیزى قادر و توانا است (إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ). [۱۶]
 

تفکر، تعقل، بصیرت در مسافرت

یک:مقصود من از این سفر، صرفاً حرکت دادن بدن و جابجایی آن از یک نقطه به یک نقطه دیگر نمی‌باشد، بلکه سفر باید سبب تفکر، تعقل، بصیرت، درس و عبرت گردد.
 
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ (17)
 
ترجمه: آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا دل‌هایى داشته باشند که با آنها بیندیشند، یا گوش‌هایى که با آنها بشنوند؟ حقیقت این است که چشم‌ها کور نیست، بلکه دل‌هایى که در سینه‌هاست کور است.
 
«آذَانٌ»: جمع أُذُن، گوشها. «تَعْمَی»: کور می‌گردد و نمی‌بیند، «الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»: مکان قلبها سینه‌ها است.
 
دو – صرف دیدن مناطق یا آثار متفاوت مهم نیست و هدف از این امر به  سفر نمی‌باشد، بلکه در حین سفر، "نظاره" کردن لازم است.
 
 و نظاره با دیدن چشم فرق دارد؛ نظاره دیدن سیر یک حرکت، از آغاز تا  انجام می‌باشد؛ چنان که می‌فرماید به خلقت شتر و برافراشته شد آسمان و ... نظاره نمایید. از این‌رو، می‌فرماید:
 
 ابتدا "سیر" کنید و سپس "نظاره" نمایید: «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا
 
سه – چنین گردشی [سیری] در زمین، گاه "هستی شناسی" را ارتقا می‌بخشد و گاه "درس و عبرتی" از تجارب می‌باشد.
 
چه آن که تاریخ، سرگذشت و سرنوشت گذشتگان، همه تجربیات بشر امروزی در طول تاریخ می‌باشد و باید از آنها درس و عبرت بگیرد تا بتواند گامی جلوتر رود.
 
1- سفرهاى علمى و تجربى، کارى ارزشمند و راهى مطلوب براى گسترش شناخت است. «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا»
 
2- زمین و زمان، کلاس درس است و کسانى که عبرت نمى‌گیرند سزاوار توبیخ هستند. «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ»
 
3- گروهى از مردم، نه از پیامبران بیرونى پند مى‌گیرند و نه از عقل که پیامبر درونى است. «یَعْقِلُونَ بِها»
 
4- عقل، گوش و چشم از ابزار شناخت است. یَعْقِلُونَ‌ ... آذانٌ‌ ... ابصار
 
5- بدتر از نابینایى چشم، نابینایى دل است که با پند گرفتن بینا نمى‌شود.
 

مسافرت و حیات و ممات

آرى، اصرار در لجاجت و دشمنى با حقّ، انسان را مسخ مى‌کند و او را به جایى مى‌رساند که نه با عقل حقیقت را درک مى‌کند و نه با چشم و گوش.
 
در یک آیه فرمود که در زمین سیر کنید و در چگونگی خلقت نظاره کنید. در این نظاره، می‌بینید که هر چه در زمین است، نبوده و سپس پدید آمده و همه چیز در حال تغییر است.
 
 و موت و حیات استمرار دارد، پس نتیجه بگیرید که اولاً هر چه هست، خلقت حکیمانه‌ی خداوند متعال می‌باشد که ید مالکیت و تحت ربوبیت اوست.
 
 و ثانیاً حیات به همین زندگی روی زمین ختم نمی‌شود و پس از مرگ، در عوالم دیگر امتداد دارد؛ بنابراین، این هستی شناسی مادی و طبیعی، در راستای توحید و معادشناسی قرار  می‌گیرد.(18)
 
«قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
(19)
 
ترجمه: بگو: در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است ؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد مى‌کند؛ یقیناً خدا بر هر چیز توانا است!
 
در اغلب آیاتی که در آنها امر به "سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا" شده است، به "نظاره"ی سرگذشت و سرنوشت اقوام و پیشینیان توجه و تذکر داده شده است؛
 

مسافرت برای تفریح و تجارت

لذا مقصود و هدف در این آیات، نه سفر برای تفریح و تجارت است و نه گردش و سیاحت برای دیدن مناظر طبیعی در زمین و یا چگونگی مهندسی و ساخت ابنیه‌ی تاریخی در گذشته!
 
 بلکه می‌فرماید: به اماکن که می‌رسید، تاریخ اقوام و سران‌شان را بنگرید تا ببینید که ادعاها، قدرت‌ها، انکارها و جرم‌های کنونی را مردمان پیش از شما نیز داشتند،.
 
 حال ببینید که سرنوشت‌شان چه شد؟ آیا ادعاهایشان حقیقت داشت و یا به آمال بلند خود در زمین رسیدند؟!
 
سرنوشت قوم‌های نوح و لوط چه شد؟! مگر قدرت و امکانات اقوام عاد و ثمود کم بود (حتی به تناسب بیشتر از شما بود)، چه بلایی به خاطر لجاجت در کفر و ظلم بر سرشان آمد؟!
 
 فرعونی که طغیان کرده بود و فریاد الوهیت و ربوبیت سر می‌داد و سایر فرعونیان، به چه سرنوشتی دچار شدند؟!
 
 و همین‌طور سایر گردنکشان، جانیان، چپاولگران، ظالمان، خیانتکاران، هوسرانان و مجرمین در طول تاریخ؛ به چه رسیدند و کجایند؟!
 
 و همین‌طور است "سیر و نظر نمودن"، به سرگذشت اشخاص و اقوامی که حق را شناختند، به آن ایمان آوردند، به دعوت انبیا، رسولان و اولیای الهی لبیک گفتند،:
 
 سختی‌ها کشیدند، رنج‌ها بردند، شکنجه‌ها شدند، محروم و مستضعف واقع شدند، محاصره و تحریم شدند، جنگ‌ها بر آنان تحمیل شد و به شهادت‌ها رسیدند و ؛
 
اما راهشان پویا، پرچم‌شان برافراشته و نام‌شان شهره‌ی عام و خاص، و خودشان محبوب دل‌های سالم می‌باشند.
 
به عنوان مثال: سفر به شهرهای زیارتی را در نظر بگیرید؛ وقتی به حج یا تمتع می‌روید، چه می‌بیند؟! سلطه‌ی کفار بت‌پرست و چیدن‌ بت‌ها در حرم و پرستش آنها، و یا قبله شدن آن مکان مقدس، برای عبادت الله جلّ جلاله؟
 
آن مدینه‌ای که در آن ده‌ها جنگ بر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تحمیل شد، و آن همه ظلم به اهل بیت علیهم السلام شد، اکنون قبله‌ی جان‌های موحدان است.
 
در نجف، کربلا، کاظمین، مشهد و سامراء ...، هم تاریخ و سرنوشت معاویه‌ها، یزیدها، شمرها، حجاج‌ها، دوانقی‌ها، هارون‌ها و مأمون‌ها و عاقبت‌شان را می‌بینید، هم حقانیت، مظلومیت، دعوت و حرکت امامان علیهم السلام، .
 
و نتایجش در بیداری، بصیرت و قیام مسلمانان علیه کفر و ظلم، در طول تاریخ و هم معرفت، محبت، مودت، عشق و ارادت میلیونها انسان به آنان را می‌بینید.
 
بنابراین، در بیشتر آیاتی که در آن امر به «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا» شده است، به سرگذشت طاغیان و یاغیان و فاسدان توجه داده شده است، تا  درس و عبرت برای همگان باشد؛ مانند:
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ» (20) ترجمه: بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند!
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» (21) ترجمه: بگو: در (روى) زمین بگردید، سپس بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است!
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ» (22) درس و عبرت گردد.
 
دو – صرف دیدن مناطق یا آثار متفاوت مهم نیست و هدف از این امر به  سفر نمی‌باشد، بلکه در حین سفر، "نظاره" کردن لازم است و نظاره با دیدن چشم فرق دارد؛
 
 نظاره دیدن سیر یک حرکت، از آغاز تا  انجام می‌باشد؛ چنان که می‌فرماید به خلقت شتر و برافراشته شد آسمان و ... نظاره نمایید. از این‌رو، می‌فرماید: ابتدا "سیر" کنید و سپس "نظاره" نمایید: «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا».
 
سه – چنین گردشی [سیری] در زمین، گاه "هستی شناسی" را ارتقا می‌بخشد و گاه "درس و عبرتی" از تجارب می‌باشد. چه آن که تاریخ، سرگذشت و سرنوشت گذشتگان، همه تجربیات بشر امروزی در طول تاریخ می‌باشد و باید از آنها درس و عبرت بگیرد تا بتواند گامی جلوتر رود.
 

موت و حیات در مسافرت

در یک آیه فرمود که در زمین سیر کنید و در چگونگی خلقت نظاره کنید. در این نظاره، می‌بینید که هر چه در زمین است، نبوده و سپس پدید آمده و همه چیز در حال تغییر است :
 
و موت و حیات استمرار دارد، پس نتیجه بگیرید که اولاً هر چه هست، خلقت حکیمانه‌ی خداوند متعال می‌باشد که ید مالکیت و تحت ربوبیت اوست .
 
و ثانیاً حیات به همین زندگی روی زمین ختم نمی‌شود و پس از مرگ، در عوالم دیگر امتداد دارد؛ بنابراین، این هستی شناسی مادی و طبیعی، در راستای توحید و معادشناسی قرار  می‌گیرد:
 
«قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (23)
 
 
ترجمه: بگو: در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است ؟ سپس خداوند (به همین گونه) جهان آخرت را ایجاد مى‌کند؛ یقیناً خدا بر هر چیز توانا است!
 

درس و عبرت در مسافرت

در اغلب آیاتی که در آنها امر به "سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا" شده است، به "نظاره"ی سرگذشت و سرنوشت اقوام و پیشینیان توجه و تذکر داده شده است؛
 
لذا مقصود و هدف در این آیات، نه سفر برای تفریح و تجارت است و نه گردش و سیاحت برای دیدن مناظر طبیعی در زمین و یا چگونگی مهندسی و ساخت ابنیه‌ی تاریخی در گذشته!
 
بلکه می‌فرماید: به اماکن که می‌رسید، تاریخ اقوام و سران‌شان را بنگرید تا ببینید که ادعاها، قدرت‌ها، انکارها و جرم‌های کنونی را مردمان پیش از شما نیز داشتند، .
 
حال ببینید که سرنوشت‌شان چه شد؟ آیا ادعاهایشان حقیقت داشت و یا به آمال بلند خود در زمین رسیدند؟!
 
سرنوشت قوم‌های نوح و لوط چه شد؟! مگر قدرت و امکانات اقوام عاد و ثمود کم بود (حتی به تناسب بیشتر از شما بود)، چه بلایی به خاطر لجاجت در کفر و ظلم بر سرشان آمد؟!
 
فرعونی که طغیان کرده بود و فریاد الوهیت و ربوبیت سر می‌داد و سایر فرعونیان، به چه سرنوشتی دچار شدند؟!
 
 و همین‌طور سایر گردنکشان، جانیان، چپاولگران، ظالمان، خیانتکاران، هوسرانان و مجرمین در طول تاریخ؛ به چه رسیدند و کجایند؟!
 
و همین‌طور است "سیر و نظر نمودن"، به سرگذشت اشخاص و اقوامی که حق را شناختند، به آن ایمان آوردند، به دعوت انبیا، رسولان و اولیای الهی لبیک گفتند، سختی‌ها کشیدند، رنج‌ها بردند، شکنجه‌ها شدند، محروم و مستضعف واقع شدند، .
 
محاصره و تحریم شدند، جنگ‌ها بر آنان تحمیل شد و به شهادت‌ها رسیدند و ...؛ اما راهشان پویا، پرچم‌شان برافراشته و نام‌شان شهره‌ی عام و خاص، و خودشان محبوب دل‌های سالم می‌باشند.
 
به عنوان مثال: سفر به شهرهای زیارتی را در نظر بگیرید؛ وقتی به حج یا تمتع می‌روید، چه می‌بیند؟!
 
سلطه‌ی کفار بت‌پرست و چیدن‌ بت‌ها در حرم و پرستش آنها، و یا قبله شدن آن مکان مقدس، برای عبادت الله جلّ جلاله؟
 
آن مدینه‌ای که در آن ده‌ها جنگ بر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تحمیل شد، و آن همه ظلم به اهل بیت علیهم السلام شد، اکنون قبله‌ی جان‌های موحدان است.
 
در نجف، کربلا، کاظمین، مشهد و سامراء ...، هم تاریخ و سرنوشت معاویه‌ها، یزیدها، شمرها، حجاج‌ها، دوانقی‌ها، هارون‌ها و مأمون‌ها و عاقبت‌شان را می‌بینید، .
 
هم حقانیت، مظلومیت، دعوت و حرکت امامان علیهم السلام، و نتایجش در بیداری، بصیرت و قیام مسلمانان علیه کفر و ظلم، در طول تاریخ و هم معرفت، محبت، مودت، عشق و ارادت میلیونها انسان به آنان را می‌بینید.
 
بنابراین، در بیشتر آیاتی که در آن امر به «سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا» شده است، به سرگذشت طاغیان و یاغیان و فاسدان توجه داده شده است، تا  درس و عبرت برای همگان باشد؛ مانند:
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ» (24)
 
ترجمه: بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند!
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» (25)
 
ترجمه: بگو: در (روى) زمین بگردید، سپس بنگرید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است!
 

مسافرت در زمین در روایات

آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل‌هایى داشته ­باشند که [حقیقت را] با آن درک­ کنند یا گوش­هایى که با آن [نداى حق را] بشنوند؟! زیرا [بسیار مى­شود که] چشم­هاى ظاهر نابینا نمى­شود؛ بلکه دل‌هایى که در سینه­هاست کور مى‌شود.
 
آیا آنان در زمین سیر نکردند، تا دل‌هایی داشته باشند که [حقیقت را] با آن درک کنند یا گوش‌هایی که با آن [ندای حق را] بشنوند (26)
 
الصّادق (علیه السلام)- سُئِلَ الصَّادِقُ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ قَالَ مَعْنَاهُ أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی الْقُرْآنِ.

 
 مسافرت و فهم قرآن

امام صادق ( از امام‌صادق (درباره‌ی تفسیر این سخن خداوند عزّوجلّ [که می‌فرماید:] أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ؛ سؤال شد؛ حضرت فرمود: «یعنی آیا در قرآن با تأمّل ننگریستند».(27)
 
زیرا [بسیار می‌شود که] چشم‌های ظاهر نابینا نمی‌شود؛ بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست کور می‌شود
 
الصّادق (علیه السلام)- وَصَلَ اللَّهُ طَاعَهْ وَلِیِّ أَمْرِهِ بِطَاعَهْ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) وَ طَاعَهْ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَکَ طَاعَهْ وُلَاهْ الْأَمْرِ لَمْ یُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَه (صلی الله علیه و آله) ...
 
إِنَّ اللَّهَ قَدِ اسْتَخْلَصَ الرُّسُلَ (لِأَمْرِهِ ثُمَّ اسْتَخْلَصَهُمْ مُصَدِّقِینَ بِذَلِکَ فِی نُذُرِهِ فَقَالَ وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ تَاهَ مَنْ جَهِلَ وَ اهْتَدَی مَنْ أَبْصَرَ وَ عَقَلَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ یَقُولُ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ :
 
وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ وَ کَیْفَ یَهْتَدِی مَنْ لَمْ یُبْصِرْ وَ کَیْفَ یُبْصِرُ مَنْ لَمْ یَتَدَبَّرْ اتَّبِعُوا رَسُول‌اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ أَهْلَ بَیْتِهِ (وَ أَقِرُّوا بِمَا نَزَلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اتَّبِعُوا آثَارَ الْهُدَی فَإِنَّهُمْ عَلَامَاتُ الْأَمَانَهْ وَ التُّقَی.
 
امام صادق ( خداوند اطاعت از صاحب امر خود (امام‌معصوم (ع) را به اطاعت از رسولش (و اطاعت از رسولش (را به اطاعت از خویش پیوند داده است؛.
 
 پس هرکس اطاعت از صاحبان‌امر را رها کند از خدا و رسولش (اطاعت نکرده است... خداوند پیامبران (را برای کار خویش (بشارت و انذار بندگان) برگزید،.
 
 سپس ایشان را باوردارندگان به بیم‌های‌خویش انتخاب کرده و فرمود: و هر امّتی در گذشته، انذارکننده‌ای داشته‌است. (28) .
 
هرکه ندانست، به بیراهه رفت و هرکه چشم گشود و اندیشه کرد هدایت یافت؛ خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ؛
 
و کسی‌که نمی‌بیند چگونه راه یابد و کسی‌که اندیشه نکند چگونه بینا باشد. از رسول خدا (و اهل‌بیتش (پیروی کنید و به آنچه از جانب خداوند نازل‌شده اقرار نمایید و از نشانه‌های هدایت، تبعیّت کنید زیرا ایشان، نشانه‌های امانت و تقوایند.(29)
 

عاقبت ندیدن و نترسیدن در مسافرت

الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ یَقُولُ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ وَ کَیْفَ یَهْتَدِی مَنْ لَمْ یُبْصِرْ وَ کَیْفَ یُبْصِرُ مَنْ لَمْ یُنْذَر.
 
امام صادق ( خداوند عزّوجلّ می‌فرماید: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ؛ و کسی‌که نمی‌بیند چگونه راه یابد و کسی که بیمش نداده‌اند، چگونه بینا باشد.(30)
 

کوری واقعی در مسافرت

الباقر (علیه السلام)- قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) إِنَّمَا الْأَعْمَی عَمَی الْقَلْبِ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.
 
امام­ باقر ( کوری واقعی، همان کوردلی است؛ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.(31)
 

دل پاک و اهل بصیرت برای اهل سفر

الصّادق (علیه السلام)- لَا یَصِحُّ الِاعْتِبَارُ إِلَّا لِأَهْلِ الصَّفَا وَ الْبَصِیرَهْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ وَ قَالَ جَلَّ اسْمُهُ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ فَمَنْ فَتَحَ اللَّهُ عَیْنَ قَلْبِهِ وَ بَصِیرَهًَْ عَیْنِهِ بِالِاعْتِبَارِ فَقَدْ أَعْطَاهُ مَنْزِلَهْ رَفِیعَهْ وَ زُلْفَهْ عَظِیمَهْ
 
امام صادق ( پند و اندرزگرفتن فقط برای کسانی است که دلی پاک داشته و اهل بصیرت باشند، خداوند عزّوجلّ فرموده:
 
پس عبرت بگیرید ای صاحبان بصیرت! (32) و [در جایی دیگر] فرموده: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛:
 
 هرکس را خداوند دیده‌ی دل و بصیرت عطا کند، مقام بزرگی به او داده و در جایگاهی بس بلند، قرارش داده ­است.(33)
 

بازشدن دو چشم دل برای مسافر

السّجاد (علیه السلام)- أَلَا إِنَ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَ أَعْیُنٍ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْغَیْبَ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیهِ.
 
امام سجاد ( همانا بنده را چهار چشم باشد؛ با دو چشم کار دین و دنیای خود را ببیند و با دو چشم دیگر کار آخرت را بنگرد.
 
چون خدا خیر بنده‌ای را خواهد دو چشم دلش را بگشاید و او امر آخرت خویش را ببیند؛ و چون برای بنده‌ای غیر از آن خواهد دلش را به حال خویش رها کند.(34)
 

شدید ترین کوری:

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- أَعْمَی الْعَمَی الضَّلَالَهًُْ بَعْدَ الْهُدَی وَ خَیْرَ الْأَعْمَالِ مَا نَفَعَ، وَ خَیْرَ الْهُدَی مَا اتُّبِعَ وَ شَرَّ الْعَمَی عَمَی الْقَلْب.
 
پیامبر ( شدیدترین کوری، گمراهی پس از هدایت؛ و بدترین کوری، کوردلی است.(35)
 

تسلیم در مقابل اوامر الهی

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَهْ وَاحِدَهْ وَ مَا مِنْ جَارِحَهًٍْ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی ...
 
فَأَمَّا {مَا} فَرَضَهُ عَلَی الْقَلْبِ مِنَ الْإِیمَانِ الْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَهْ وَ الْعَقْدُ عَلَیْهِ وَ الرِّضَی بِمَا فَرَضَ عَلَیْهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِهِ وَ الذِّکْرُ وَ التَّفَکُّرُ وَ الِانْقِیَادُ إِلَی کُلِّ مَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فِی کِتَابِهِ مَعَ حُصُولِ الْمُعْجِزِ فَیَجِبُ عَلَیْهِ اعْتِقَادُهُ وَ أَنْ یُظْهِرَ مِثْلَ مَا بَطَنَ إِلَّا لِضَرُورَه کَقَوْلِه تَعَالَی ...
 
وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا وَ قَوْلِهِ تَعَالَی أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها وَ قَالَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ هُوَ رَأْسُ الْإِیمَان.
 
امام علی ( خداوند متعال ایمان را فقط بر یک عضو بدن واجب نکرده است و هریک از اعضای بدن، وظیفه‌ای غیر از وظیفه‌ی عضو دیگر دارد.
 
امّا آن ایمانی‌که بر قلب واجب فرموده، اعتراف است و شناخت و رضا به آنچه خدا بر آن واجب نموده و تسلیم‌بودن در مقابل فرمان الهی و یاد خدا و اندیشه‌ کردن و گردن‌نهادن در مقابل تمامی آنچه از جانب خداوند عزّوجلّ در قرآن آمده، که باید تا حدّ توان آن‌ها را به‌کار گرفت؛
 
اعتقاد به این وظائف بر قلب واجب است و باید آنچه درون خویش اعتقاد دارد را [در عمل نیز] آشکار کند مگر در جایی‌که ضرورت، حکم به مخفی‌کردن اعتقاد نماید (مثل مواردی‌که تقیّه در مقابل دشمن، لازم است)، .
 
همچون این‌سخن خداوند [که فرموده]: به جز آن‌ها که تحت فشار واقع شده‌اند. (36)... و این سخن خداوند [که فرموده]: آیا آن‌ها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دل‌هایشان قفل نهاده شده است؟! (37) و [باز]خدای‌عزّوجلّ فرموده:
  
فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛ و مانند این آیات در قرآن فراوان است و این اعتقاد قلبی، اساس ایمان می‌باشد...
 
و امّا آنچه بر دو چشم واجب فرموده، نگریستن با دقّت به نشانه‌های الهی است و چشم‌پوشی‌کردن از آنچه خدای عزّوجلّ حرام نموده؛ خداوند متعال فرموده: ...
 
آیا در حکومت و نظام آسمان‌ها و زمین، و آنچه خدا آفریده است [از روی دقّت و عبرت] نظر نیفکندند؟! (38) ... و فرموده:
 
 
 هر که از روی بصیرت می‌نگرد به سود خود اوست و هر که چشم بصیرت برهم نهد به زیان خودش می‌باشد. (39)
 
و این آیه در برگیرنده‌ی بینایی چشم‌ها و بینایی دل‌ها می‌باشد، خداوند متعال فرموده: فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.(40)
 

نتیجه:

بحث را با حدیث زیر در مورد  آنچه  را خدا بر چشم واجب کرده است برای عبرت بردن به پایان می بریم.
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَهْ وَاحِدَهْ وَ مَا مِنْ جَارِحَهْ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی فَمِنْهَا ...
 
مَا فَرَضَهُ عَلَی الْعَیْنَیْنِ فَهُوَ النَّظَرُ إِلَی آیَاتِ اللَّهِ وَ غَضُّ النَّظَرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ... فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ هَذِهِ الْآیَهْ جَامِعَهْ لِأَبْصَارِ الْعُیُونِ وَ أَبْصَارِ الظُّنُونِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور.
 
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی مَا فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَارِحَهْ وَاحِدَهْ وَ مَا مِنْ جَارِحَهْ مِنْ جَوَارِحِ الْإِنْسَانِ إِلَّا وَ قَدْ وُکِلَتْ بِغَیْرِ مَا وُکِلَتْ بِهِ الْأُخْرَی فَمِنْهَا ...
 
مَا فَرَضَهُ عَلَی الْعَیْنَیْنِ فَهُوَ النَّظَرُ إِلَی آیَاتِ اللَّهِ وَ غَضُّ النَّظَرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ... فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ هَذِهِ الْآیَهْ جَامِعَهْ لِأَبْصَارِ الْعُیُونِ وَ أَبْصَارِ الظُّنُونِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور.(41)
 
آنچه بر چشم واجب کرده، نگاه به آیات خداست و چشم پوشی از آنچه خدای متعال حرام کرده است، خدای سبحان فرموده...
 
پس هر که بیند نمی کند، پس هر که نابینا است انجام دهد. و این آیه رؤیت چشم و رؤیت شبهات را جمع می کند، خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الْعَیْسَ لَمْ یُکُوراً» دل ها به آن کور شود در سینه ها.
 
امیرالمؤمنین (علیه السلام) - همانا خداوند متعال ایمان را بر هیچ یک از اعضای آن قرار نداده است و هیچ یک از اجزای بشر به ظلم سپرده نشده است، هر چه به دیگری سپرده شده است از اوست. ...
 
آنچه بر چشم واجب کرده، نگاه به آیات خداست و چشم پوشی از آنچه خدای متعال حرام کرده است، خدای سبحان فرموده...
 
پس هر که بیند نمی کند، پس هر که نابینا است انجام دهد. و این آیه رؤیت چشم و رؤیت شبهات را جمع می کند، خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الْعَیْسَ لَمْ یُکُوراً» دل ها به آن کور شود در سینه ها.
 

پی نوشت:

۱. روم/سوره۳۰، آیه۴۲.   
۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۴.   
۳. غافر/سوره۴۰، آیه۲۱.   
۴. غافر/سوره۴۰، آیه۸۲.   
۵. محمد/سوره۴۷، آیه۱۰.   
۶. روم/سوره۳۰، آیه۹.   
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۷.   
۸. انعام/سوره۶، آیه۱۱.   
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۹.   
۱۰. نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.   
۱۱. نمل/سوره۲۷، آیه۶۹.   
۱۲. حج/سوره۲۲، آیه۴۶.   
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۲۹.   
۱۴. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۰.   
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۳۸.   
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۳۷.   
17.الحج، 46
18.تفسیر نورجلد 6 - صفحه 55
19. العنکبوت، 20
20.الرّوم، 42
21.الأنعام، 11
22. النّمل، 69
23.العنکبوت، 20
24.الرّوم، 42.
25. الأنعام، 11
26. حج/ ۴۶
27. تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۲ الخصال، ج۲، ص۳۹۶ / نورالثقلین
28.فاطر/۲۴
29.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ الکافی، ج۱، ص۱۸۱/ نورالثقلین؛ «وصل الله ... فیها نذیر» محذوف
30.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ بحارا لأنوار، ج۶۶، ص۱۰/ نورالثقلین؛ «کیف یهتدی ... لم ینذر» محذوف
31.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ وسایل الشیعهًْ، ج۸، ص۳۳۸/ نورالثقلین
32. حشر/۲
33.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ بحارا لأنوار، ج۶۸، ص۳۲۶/ مصباح الشریعهًْ، ص۲۰۱؛ «ملکا عظیما» بدل «زلفهًْ عظیمهًْ»/ نورالثقلین
34.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ الخصال، ج۱، ص۲۴۰ / نورالثقلین
35.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ القمی، ج۱، ص۲۹۱
36.نحل/ 106
37.محمّد/۲۴
38.اعراف/۱۸۵
39. انعام/۱۰۴
40.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۴ مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۱۴۳
41.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۹۶ مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۱۴۶
 

منابع:

https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=11&catid=20&pageindex=103&mid=50977
https://www.makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=22613&catid=6509&pid=61883
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=6&npt=7&aya=11
https://farsi.khamenei.ir/newspart-print?sid=6&npt=7&aya=11
https://wiki.ahlolbait.com/%D8%A2%DB%8C%D9%87_46_
https://www.x-shobhe.com/quran/10310.html//20
https://fa.wikifeqh.ir/حکم سیر در زمین (قرآن)
http://alvahy.com/%D8%AD%D8%AC/46
https://codefriend.ir/2019/03/18
http://alvahy.com/